جدول جو
جدول جو

معنی عاقل مرد - جستجوی لغت در جدول جو

عاقل مرد(قِ مَ)
در تداول عامه کسی را گویند که دوران جوانی را گذرانده باشد
لغت نامه دهخدا
عاقل مرد
چهل ساله میانسال مرد دو کاره (گویش گیلکی) کسی که دوران جوانی را گذرانیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
طالب مولی که دنیا و عقبی را در خیال هم نیارد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
اپرمرد ابرمرد طالب مولی که دنیا و عقبی را در خیال هم نیارد، آنکه به مرحله اعلای بشریت برسد زبرمرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقل مجرد
تصویر عقل مجرد
خرد یله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامل مرد
تصویر کامل مرد
پخته مرد میانسال مردی که سنی معتنی به از او گذشته بزاد بر آمده: (آنجا نماینده داد ستان کامل مردی که عینک دودی بچشم داشت دستها را به پشت زده... قدم میزد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاقله مرد
تصویر عاقله مرد
((~ مَ))
کسی که دوران جوانی را گذرانده باشد
فرهنگ فارسی معین
مرد عاقل و پا به سن گذاشته
فرهنگ گویش مازندرانی